دیشب با پورشه از الهیه رد میشدم یه بچه پرید جلو ماشین
همچین زدم رو ترمز پتو پاره شد
دیشب با پورشه از الهیه رد میشدم یه بچه پرید جلو ماشین
همچین زدم رو ترمز پتو پاره شد
بعضیام فک میکنن راهنمای ماشینشون عصای موساس!
راهنما رو که زدن دیگه میپیـــــچن
وظیفه بقیه َم اینه که شکافته بشن
ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺭﻓﻴﻘﻤﻮ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ : الاااااغ …
۶ ،۷ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ |:
این امار واسه کشورمون فاجعس
دقت کردین میری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی که یه قطره بارون بره تودهنت،نمیره…
حالا داری بایکی صحبت میکنی،یه تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت!!!!
تو این فیلم خارجیا میخوان بچه رو شاد کنن یه دونه شکلات در میارن میدن بهش!
حالا عموی ما می خواست ما رو شاد کنه پلکاشو برمی گردوند ما عین سگ می ترسیدیم!!
ساعت چار صبح صدای مسیج گوشیم اومد
با چه سختی از زیر پتو دراومدم دیدم نوشته شده:
قالیشویی شربت اوغلی شعبه دیگری ندارد
اصن خیالم راحت شد!!!!
همیشه با خودم فک میکردم نکنه شربت اوغلی شعبه دیگه ای هم داره!!
:-/
یارو پسره شلوارشو بر عکس پوشیده بوده مامانش بهش میگه فدات شم وقتی داری میری انگار داری میای!!!
یارو دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بود رو دوشش داشته میبرده بالای ساختمون
صاحب کارش میبینه بهش میگه تو که فرقون داری ، چرا اینارو میذاری رو کولت؟؟؟؟
یارو میگه دفعه قبلی با فرقون بردم اون چرخش پشتمو اذیت میکرد!!!!!!!!!!!
یارو ( حواسش نبوده که کلاه سرشه ) به بچش میگه برو کلاهمو بیار
بچش میگه بابا کلات که رو سرته
یارو میگه: اه ... پس نمیخواد بری بیاریش
معلم:الفبای فارسی را بگو ببینم؟
شاگرد: الف - ب - پ - ت - ث - چهار - پنج - شش - هفت ...
معلم:الفبای انگلیسی رو بگو ببینم؟
شاگرد: ا - بی - سی - چهل - پنجاه - شصت ...
معلم : الفبای یونانی رو بگو ببینم؟
شاگرد : آلفا - بتا - ستا - چهارتا - پنج تا ...
معلم:نخواستیم بابا یه شعر بگو؟
شاگرد: نابرده رنج - گنج - پنج - شش - هفت...